با وجودیکه تعدد واحدهای دانشگاهی در رشته های مختلف، بخصوص در رشته های هنر و معماری بسیار است، رویدادهای مطلوب در ساختار معماری روی نداده و خود معماری نیز واژه ای مبهم و دور از دسترس با قی مانده است. علی رغم معدود تلاش هایی که گاه و بیگاه در برخی از واحدهای گمنام و به همت برخی ساختارهای آموزشی در چرخه دانشگاه- استاد- دانشجو با محوریت مدیران گروه صورت می پذیرد، عوامل بازدارنده بسیاری مانع از به حصول رسیدن جرقه های شاخص می گردند. نبود یک چارچوب برنامه ریزی در کنار سرفصل و مباحث غنی درسی، بروز نبودن اطلاعات و آگاهی عموم و متخصصین و دانشجویان از حیطه ای که در آن به ارائه و یا دریافت مدرک منتهی خواهد گردید، عدم تمایل به هماهنگی میان اساتید و نبود رغبت و انگیزه در همراهی دانشجویان نسبت به ارتقا علم و دانش، ملموس نبودن معماری و فضای آن برای دانشگاهیان و کارکنان آن، نبود برنامه های مدون جهت آشنایی عموم و متخصصین با مباحث روز و مطلوب در حیطه معماری و سایر رشته ها، تمایل به کار تقلیدی و اتمام هرچه سریعتر ترمی به جای بهره گیری از قدرت اندیشه و فکر در خلاقه نمودن آثار خود در میان دانشجویان و ... اوصاف معماری را بدتر و بدتر می سازد.
در این میان، القا افکاری نامنظم و ناقص از سوی برخی اساتید که ناشی از کم تجربگی و سهل انگاری در امور دانش راه را برای باقی اساتید و ادامه طی طریق توسط دانشجویان دشوارتر می سازد.
علی رغم این مباحث، ظرافت و پیچیدگی های بسیاری در معماری نهفته است. دلیل این پیچیدگی ها و تنوع آن است که معماری ظرف و مظروف خاص خود را دارد، به اندازه هر فرد میلیون ها ساختار ذهنی بوجود می آید و یا به ازای یک موضوع از عنوانی خاص، میلیاردها تفکر ذهنی در اذهان مختلف شکل می گیرد. علل وجودی معماری بی نهایت است و بنابراین نمی توان بر این بی نهایت، تک مضراب ساخت. بدین ترتیب روند طراحی معماری نامشخص است. فقط پارامترها و عوامل را می توان شناخت و نکات قوت و ضعف را؛ ولی نحوه بسته بندی اطلاعات، نحوه اولویت دهی به موارد مهم، نحوه برخورد با مساله و ... به سادگی قابل نوشتن و بیان نمودن نیست و بهمین دلیل است که چالش برانگیز بوده و گاه در حوصله افراد کنونی نمی گنجد. آزمون و شناسایی رویکردهای مختلف در معماری و تجزیه و تحلیل آنها باید با اهداف معین شکل گیرد و حیطه های مورد مداخله باید تدقیق گردد. نمی توان یک شبه به نتیجه مطلوب رسید. نه آن هنگام که در دوره دانشجویی بسر می بریم و نه آن هنگام که در تلاش برای بدست آوردن پروژه در دفاتر معماری هستیم... معماری بزک نیست که بتوان از نت ها و دفتر مشق های دیگران کپی کرد و غلط ئ اشتباه نوشت؛ معماری دارای یک قالب نیست و در هر قالبی نمی گنجد و نمی توان فرم و ذهنیت خاصی را به دانشجو و کارفرما تحمیل نمود و انتظار معجزه داشت؛ معماری به معدود تعاریف در باب فضا و فرم منتهی نمی گردد و یا نمی توان آن را از مفهوم و اندیشه به دور دانست... معماری زندگی است و زندگی به جهان بینی وابسته است. معماری دارای روح است اگر بتوان کالبد مطلوبی بر آن بنیاد نهاد. معماری دارای احساس است و هر کس در کنار مباحث واقعی و حقیقی معماری بدنبال ایجاد روشی برای بیان و ابراز وجود در بنا است. بنابراین می توان گفت که روند طراحی شامل:
شناخت و تحلیل برنامه طرح، شناخت بستر طرح، شناخت نمونه های مشابه، شکل گیری طرح اولیه، بازگشت به برنامه طرح، مذاکره با مشاوران مهندسی مرتبط با ساختمان، و ارائه طرح هست و نیست.
نظرات شما عزیزان:
|